غذای خوشمزه ی عقد کسی که دوسم داشت!

ساخت وبلاگ

خب ۲۲ دی جشن عقد م بود
و من به خاطر درس هام ، امتحان ، عدم علاقه به شرکت در مراسمش به دلیل این که بالاخره قبلا بهم گفته بود ازم خوشش میومد و نشده بود که بشه ( چون فامیل بودیم و از لحاظ مالی ، اجتماعی و طرز فکر و... متناسب با هم نبودیم ) تو مراسمش شرکت نکردم !
امروز هم پاگشای عروس خانوم بود ... یه گوسفند براش سر بریدن و یه دیس غذا که مشاهده می کنید برام آوردن و دادن به مامان و گفتن ؛ این برا مهشیده ، نتونست پلوی عروسی رو بخوره اوردم براش تا بخوره (((: حقیقتا خیلیییی خوشحال شدم. نمی دونم چرا ، ولی همین که نبودم به چشم اومده خوش حالم کرد و شروع کردم به عکس گرفتن ازش
البته مامان من اومد رید بهم که اووو چه خبره حالا یه غذا آوردن براتا ، انقد ذوق و عکس گرفتن داره؟
مامان خیلی آدم بی ذوقیه و همش می زنه تو ذوقم ولی خب سعی می کنم خیلی اهمیت ندم ، چون حس می کنم به خاطر گذشته ی سختیه که داشته و داره بخشیش رو سر من خالی می کنه...
برای فرض مثال امروز می گفت ؛ مادربزرگت الهی خیر نبینه .وقتی تازه عروس بودم با این که داشت اما برام گوسفند سر نبرید، اما اینا با این که وضع خوبی ندارن برا عروسشون قربونی کردن و کلی حسادت ورزید

دوستم بدار،اندک ولی طولانی...
ما را در سایت دوستم بدار،اندک ولی طولانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mahshidgoon8 بازدید : 162 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 13:02